|
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 3:54 :: نويسنده : melika
من ارگ بمم خشت به خشتم متلاشي،تو نقش جهان هر وجبت ترمه وکاشي،در هرنفس اين است دعايم همه جانا،درزيروبم خاطره آزرده نباشي.
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 3:51 :: نويسنده : melika
نگاهم کن که من محتاج آن چشمان دلتنگم،بگو بامن دوباره رازهستي را که من بي تو به يک دنيا شقايق دل نمي بندم.
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 3:46 :: نويسنده : melika
دلم تنگ است وبي يادت در اين غربت نمي مانم،تو هستي در وجودمن تورا هرگز نمي رانم،بمان با من که من بي تو صداي خسته در بادم،در اين اندوه بي پايان بمان تنها تورا دارم.
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 3:40 :: نويسنده : melika
آرزويم اين است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر ازشوق زياد،نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز وبه اندازه هرروز تو عاشق باشي عاشق آنکس که تو راميخواهد وبه لبخند توازخويش رها ميگردد وتو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت ميخواهد.
|